معنی هفت ناطق - جستجوی لغت در جدول جو

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ نُ طَ / طِ)

هفت کوکب است که سبعۀ سیاره باشد. (برهان) :
همواره بر آن خطّ هفت نقطه
گردان و پس یکدگر دوان است.
ناصرخسرو.
، زیور و آرایش را نیز گویند. (برهان)

(هََ نَ)

کنایه از هفت طبقۀ زمین و هفت اقلیم باشد. (برهان)

(هََ)

هفت زمین یا هفت اقلیم:
خون پدر دید در این هفت خوان
آب مریز از پی این هفت نان.
نظامی

(هََ)

آنچه دارای هفت طاق باشد، کنایه از فلک و جهان:
این راه غولدار و پل هفت طاق را
تا چارسوی هشت جنان چون گذاشتی ؟
خاقانی

زیوروآرایش چهره